طاهاطاها، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره

قصه من و طاها

روز مادر 94.1.21

  بی محبت مادر/ یک قنات بی آبم مثل راه بی مقصد /  مثل عکس بی قابم بی محبت مادر / از شکوفه ها دورم یک کبوتر بی بال / یک چراغ بی نورم بی محبتِ مادر / چون لبان بی لبخند ساکتم و غمگینم / مثل بلبلی در بند بی محبت مادر / در دلم صفایی نیست از بهار در قلبم  / هیچ رد پایی نیست    کاش مادر خوبی برات باشم... جمعه 94/1/21 ...جنگل ...
22 فروردين 1394

نوروز 1394

دومین نوروز رو با حضور گرم و نازنینت سپری کردیم. عید امسال هم با تلخی و شیرینی هاش تموم شد.تلخیهایی مثل مریض شدن تو و شیرینهاش مثل مهمونیها و بیرون رفتنامون.هشتم عید بود که یه روز از صبح ساعت نه حالت بد شد و هر نیم ساعت تهوع داشتی .روز اول خیلی بد بود و هم من و هم تو خیلی اذیت شدیم.بردمت پیش دکتر و مجبور شدی واسه بند اومدن تهوعت آمپول بزنی.روز بعدش هم اسهال شدید و دل دردهاش... خدا رو شکر تا سیزده بدر حالت خوب شد و تلافی اون چند روز بیماری و سختی رو با شیطنتهات در آوردی. پیشرفتهایی تویه عید داشتی.دوتا دندون آسیاب( چپ و راست پایین ) در آوردی.وقتی چیزی میخوای و یا جایی میخوای بری دستمون رو میکشی و ما رو میبری یا بلندمون میکنی و بعد...
16 فروردين 1394
1